دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

از دنیای سیاست زدگان و نا امیدان باید فرار کرد...

دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

از دنیای سیاست زدگان و نا امیدان باید فرار کرد...

دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

بسم رب الحسین(عـ)


وَ خُذ بِقلبی إلی مراشدی!


دفترچه‌ی یادداشت یک دانشجوی سیاست‌خوان فراری از روندهای سیاسی امروزی!


#بی_پناه

bipanah.blogfa.com

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رفاقت» ثبت شده است

۰۴
خرداد

آدمیزادهای جالبی هستیم...

خودم و بهترین دوستم را می‌گویم. بعد از شش ماه که حتی یک کلمه هم با هم حرف نزده بودیم باز دوباره رفاقتمون رو از نو شروع کردیم. انگار نه انگار که سر یه چیزهایی که حتی خودمون هم نمیدونیم چی بود، با هم بحث و قطع ارتباط کرده بودیم... حتی توی اون دوران هم دورادور از احوال هم با خبر بودیم...

احساس میکنم رفیق بودن اینجوریه... هیچ کینه‌ای توش باقی نمی‌مونه...

۱۷
تیر

ای کاش فراموش کردن به همین راحتی‌ها بود!
آدم در فراموش کردن بعضی مسائل پیش پا افتاده و بعضی سوتی‌های زندگی‌اش، ناتوان است چه برسد به بهترین خاطرات عمرش و حالا اگه رفیقی که دوستش داشتی و داری، در تمام این خاطرات تو رو همراهی کرده باشه تصویر، حرکات و رفتارهای اون شخص در تمام لحظات، در جای جای ذهنت نقش می‌بنده!
از این رفاقت‌های دوهزاری و تیک تاکیِ این روزها حرف نمی‌زنم. از رفاقتی حرف می‌زنم که اساسش بر عشق است، رفاقتی که تمام خاطرات خوش و لذت‌بخشِ دو طرف رو می‌سازه!
از رفاقتی حرف می‌زنم که حتما طرف مقابلت از جنس مخالف نیست و هم‌جنس‌هات رو هم شامل میشه! 
مگه این خاطرات و اون شخص که در یک کلمه بهش میگیم "رفیق" به راحتی فراموش می‌شه؟ 
تنها راه فراموشی‌، عوض کردن حافظه‌مون هست؛ یعنی اگه بخوای اونا رو فراموش کنی، باید کل زندگیت رو فراموش کنی!

۱۳
تیر

خیلی او را نمی‌شناسم ولی دوستش دارم؛ نه از این عشق‌های الکی و گذرا؛ از آن دوست داشتن‌هایی که دوست داری کمکش کنی و در کنارش باشی تا همیشه او را ببینی؛ فقط همین...

کلا کسی را دوست داشته باشم، سعی میکنم از درب اذیت وارد شوم؛ شوخی لفظی، تیکه انداختن و البته عذرخواهی و طلب حلالیت بعدش...

+ بعد از مقداری اذیت و آزار برایش فرستادم:

مرا ببخش! بدی کرده‌ام به تو گاهی

کمال عشق، جنون است و دیگر آزاری‌ست

 

+ و در جوابم نوشت:

دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست

آنجا که باید دل به دریا زد، همینجاست

 

 

ولی بگذارید رک بگویم؛

دیگر علاقه‌ای ندارم که به کسی وابسته شوم یا کسی را به خودم وابسته کنم، حتی برای یک لحظه

 

پس چرا ادامه دهم؟