دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

از دنیای سیاست زدگان و نا امیدان باید فرار کرد...

دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

از دنیای سیاست زدگان و نا امیدان باید فرار کرد...

دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

بسم رب الحسین(عـ)


وَ خُذ بِقلبی إلی مراشدی!


دفترچه‌ی یادداشت یک دانشجوی سیاست‌خوان فراری از روندهای سیاسی امروزی!


#بی_پناه

bipanah.blogfa.com

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

۲۷
فروردين

این ایامی که اومدم دانشگاه، با بچه‌های رشته‌ی خودمون زیاد هم صحبت شدم و تقریبا گوش شنواشون بودم. نمیدونم چرا بچه ها من رو محرم خودشون میدونن و در مورد اوضاع زندگیشون بهم میگن؟

بعضی وقتا میخوام بهشون بگم که بابا من هم مثل شما اوضاعم خرابه؛ نه سربازی رفتم، نه کار دارم و نه ازدواج کردم ولی هیچی نمیگم؛ چون هم به خدا توکل و امید زیادی بستم و هم اینکه دوست ندارم حرفاشون توی دلشون بمونه و اذیتشون کنه...

بعضی رفقا ازدواج کردند و کاری ندارن تا خرج زندگیشون دربیاد. بعضیا دنبال خونه هستن و بعضیا دنبال ازدواج و به هر حال هر کسی مشکلات خودش رو داره و این برای سن و سال ما طبیعیه!

تنها کاری که میتونم براشون بکنم اینه که حرفاشون رو گوش بدم و بعدش فقط با امید دادن بهشون یه خرده حالشون رو خوب کنم؛ البته مطمئنم که خدا برای بنده هاش کم نمیذاره اما به شرطی که ما امیدمون تمام و کمال به خدا باشه!

 

+ واقعا خدا خیلی هوامون رو داره!

۲۵
فروردين

روزهای جالبی است؛  برخی از رفقا رتبه‌های تک رقمی و دو رقمی آورده‌اند و برخی مثل نگارنده این متن، اصلا مجاز به انتخاب رشته نشده‌اند. برای گروه اول خیلی خوشحالم و برای گروه دوم به جز خودم ناراحت! امیدوارم همگی موفق باشند و من از موفقیت دوستانم خیلی خوشحال میشوم.

خودم فعلا علاقه‌ای به ادامه تحصیل ندارم و هدف گذاری‌ام برای بازگشت به شهرستان خودمان و پیش گرفتن یک زندگی معمولی و ساده است.

در این مدت هفت ساله تحصیل در تهران خیلی رشد کردم و راه و رسم زندگی آموختم ولی این را هم به خوبی درک کردم که تهران جای خوبی برای زندگی نیست؛ چه از نظر آسایش، چه از نظر مادی و تنها مزیتش هیئت‌هایش هست :)

فعلا مشغول پایان‌نامه‌ام و میخوانم و می‌نویسم. انشاءالله هر چه سریعتر به اتمام نزدیکتر شود!

۱۹
فروردين

سلام
بالاخره بعد از حدود شش ماه برگشتم به دانشگاه...

البته کلاسی ندارم که بخوام به خاطر حضوری شدن برگردم و به خاطر نگارش پایان‌نامه‌ی ارشد اومدم. حس و حال عجیبی دارم؛ از یه طرف خوشحالم که اومدم به فضایی که دوستش داشتم و دارم و از طرف دیگه از اینکه رفقای هم سن و سالم نیستند، ناراحتم. تقریبا میتونم بگم که 80 درصد بچه‌های حاضر در دانشگاه رو نمیشناسم. 

دیگه همینه و باید واقع‌بین باشیم؛ هر اومدنی یه رفتنی داره و آدمی همیشه تنهاست...

دعا کنید قله‌ی دوم یعنی پایان نامه رو به خوبی و خوشی فتح کنم و تا آخر ماه رمضون( به برکت همین ماه) تمومش کنم...

۰۵
فروردين

گاهی اوقات برام سوال میشه که چرا حال عبادت ندارم؟ یا وقتی دقت میکنم می‌بینم قبلا یه برنامه‌های شخصی عبادی داشتم و به صورت مستمر انجام میدادم ولی الان دیگه فراموش کردم و انجامشون نمیدم...

میدونید دلیلش چیه؟

خودم هم تازه متوجه شدم که کار کارِ گناهانمون هست! دقیقا هر گناه میاد، حائلی میشه بین ما و یک برنامه عبادی مون! ما هم که بنده‌های سرکشی هستم برای خدا و به تکرار برخی گناهان، خودمون رو عادت دادیم و همین باعث میشه که کلا حال عبادت و مستحبات نداشته باشیم!

حتی حال توبه رو هم ازمون می‌گیره! 

 

فقط به خداوند میتونم اینجوری بگم:

+خدایا اینقدر گناهام زیاد شدن که شما رو فراموش کردم و حتی روم نمیشه به درگاهتون توبه کنم ولی هنوز هم به رحمت شما امید دارم و ازتون طلب بخشش و عفو میکنم!

 

الهی العفو

۰۱
فروردين

اینم یه سال جدید! 

اما هنوز نوروز من نرسیده! میدونید چه نوروزی رو دوست دارم؟

اون نوروزی که دلم دیگه نگیره که ای بابا یه سال دیگه هم گذشت و کار خاصی نکردم. یه نوروزی که مطمئن باشم بعد از اون قراره یه حرکت خیلی بزرگ بزنم و کلی به خودم افتخار کنم. اصلا نوروز که تنهایی حال نمیده و باید یه همراه خوب و پایه کنارت داشته باشی.

نوروز من شاید چند سال دیگه محقق بشه ولی شاید هم عمرم کفاف نده و نوروزی که میخوام رو نبینم. 

شاید بگید نویسنده خیلی اغراق میکنه یا خیلی خشک مقدسه ولی چه اشکال داره یه آدم، نوروزش روزی باشه که شهید میشه؟ دعا کنید نوروز من هم اینجوری رقم بخوره!