دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

از دنیای سیاست زدگان و نا امیدان باید فرار کرد...

دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

از دنیای سیاست زدگان و نا امیدان باید فرار کرد...

دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

بسم رب الحسین(عـ)


وَ خُذ بِقلبی إلی مراشدی!


دفترچه‌ی یادداشت یک دانشجوی سیاست‌خوان فراری از روندهای سیاسی امروزی!


#بی_پناه

bipanah.blogfa.com

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

۱۷
تیر

ای کاش فراموش کردن به همین راحتی‌ها بود!
آدم در فراموش کردن بعضی مسائل پیش پا افتاده و بعضی سوتی‌های زندگی‌اش، ناتوان است چه برسد به بهترین خاطرات عمرش و حالا اگه رفیقی که دوستش داشتی و داری، در تمام این خاطرات تو رو همراهی کرده باشه تصویر، حرکات و رفتارهای اون شخص در تمام لحظات، در جای جای ذهنت نقش می‌بنده!
از این رفاقت‌های دوهزاری و تیک تاکیِ این روزها حرف نمی‌زنم. از رفاقتی حرف می‌زنم که اساسش بر عشق است، رفاقتی که تمام خاطرات خوش و لذت‌بخشِ دو طرف رو می‌سازه!
از رفاقتی حرف می‌زنم که حتما طرف مقابلت از جنس مخالف نیست و هم‌جنس‌هات رو هم شامل میشه! 
مگه این خاطرات و اون شخص که در یک کلمه بهش میگیم "رفیق" به راحتی فراموش می‌شه؟ 
تنها راه فراموشی‌، عوض کردن حافظه‌مون هست؛ یعنی اگه بخوای اونا رو فراموش کنی، باید کل زندگیت رو فراموش کنی!

۱۰
تیر

سلام

تا به حال به این فکر کردید که سرعت رانندگی شما به چه عواملی ارتباط مستقیم داره؟

شاید بگید اینا چیه که میگم؟ ولی واقعا به نظرم سرعت ما توی رانندگی به متغیرهایی ربط داره و این مسئله‌ی غریضی هست...

اگر کسی رو که دوستش داریم در کنارمون باشه، قطعا دوست داریم لحظات بیشتری رو در کنارش باشیم و به همین دلیل سرعت همیشه توی کمترین حالت خودش قرار داره و واقعا اگر این دوست داشتن دو طرفه باشه، اصلا کسی خرده نمی‌گیره که چرا سرعت کمه... و این مسئله در مقابل هم وجود داره و اگر کسی که دوستش ندارید در کنارتون باشه، قطعا سرعت خیلی زیاده و حتی شاید پی جریمه سرعت غیر مجاز رو هم به تنتون بمالید...

 

پس توی خیابون و بزگراه اگر دیدید یه ماشینی داره با سرعت کم رانندگی میکنه، هی الکی بهش چراغ ندید و بوق نزنید...

۰۹
تیر

چند دقیقه‌ای میشود که منتظریم تا استاد سوالات امتحان پایان ترم را در سامانه بارگذاری کند. حقیقتا سخت است. منتظر یک چیز که باشی کلا از زندگی میفتی.

نه میتوانم جایی بروم، نه میتوانم کاری را شروع کنم و نه میتوانم مطالعه کنم. 

ولی واقعا همه‌ی انتظارها اینگونه است؟

یعنی اگر منتظر یک نفر باشیم، کلا دیگر زندگی را نخواهیم فهمید؟

این که امتحان است و بازه اش محدود ولی اگر کل عمرم را بخواهم انتظار کسی یا چیزی را بکشم، بهتر است بمیرم... 

از انتظار می‌ترسم!