دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

از دنیای سیاست زدگان و نا امیدان باید فرار کرد...

دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

از دنیای سیاست زدگان و نا امیدان باید فرار کرد...

دست‌نوشته‌های غیر شخصی یک دانشجوی خسته!

بسم رب الحسین(عـ)


وَ خُذ بِقلبی إلی مراشدی!


دفترچه‌ی یادداشت یک دانشجوی سیاست‌خوان فراری از روندهای سیاسی امروزی!


#بی_پناه

bipanah.blogfa.com

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنها» ثبت شده است

۱۵
تیر

خیلی آدم خون گرمی هستم و سعی میکنم با هر کسی تعامل داشته باشم و به همه در حد توانم کمک کنم.

اخیرا تصمیم گرفتم کمتر با بقیه بجوشم و بیشتر تنها بمونم؛ چون هم نیاز به تفکر دارم و هم اینکه حضور زیاد در جمع باعث شده که خیلی پر حرف بشم و واقعا پر حرفی خوب نیست.

من بعضی‌ها رو خیلی دوست دارم و البته این دوست داشتن، یک دوست داشتن الهی هست و شیطانی نیست...

میتونم از اونها هم جدا بشم و رهاشون کنم؟

در مسیر سختی قدم گذاشتم ولی تنهایی و تفکر در زندگی لازمه‌ی زندگی‌ست.. شاید تونستم با هم جمعش کنم!

۱۲
تیر

تا حالا شده که یهو دلتون بگیره؟

حتی شده در حال خندیدن و لذت بردن از همنشینی با دوستانم بودم ولی ناگهان تغییر حالت داده‌ام و از جمع گریزان شده‌ام و ناراحت. به نظر شما چرا این اتفاق رخ میده؟

ربطی به گذشته‌ی آدم داره؟ یا حتی آینده‌اش؟

شاید از نظر بعضی‌ها این اتفاق یک فعل و انفعال عصبی باشه که با دلایل علمی بشه ثابتش کرد ولی از نظر من قطعا به این سادگی‌ها قابل حل نیست؛ به نظرم یه چیزی فراتر از علم این مهم رو ایجاد میکنه و آدم رو به سمت تنهایی میفرسته تا کمی بیشتر به حرکات و حرفهاش در جمع فکر کنه و بفهمه که جمع بودن یک نعمته....